آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

من یک ساله شدم

  اومدی معجزه کردی  نمی دونی که چه کردی  اومدی دنیامو ساختی  اومدی فردامو ساختی  اگه دنیامو بخوای من به تو نه نمیگم  خواب شب هامو بخوای من به تو نه نمی گم آسمونمو بخوای من به تو نه نمیگم  اگه جونمو بخوای من به تو نه نمیگم  من به تو نه نمیگم . نه به تو نه نمیگم   امدی صد تا بهار دادی به من همه گلهاشو میارم واسه تو اومدی بردی منو به خواب عشق همه رویاشو میارم واسه تو اومدی تا دل من تورو بخواد من تمناشو میارم واسه تو اومدی ماهو اوردی واسه من  همه شبهاشو میارم واسه تو اگه دنیامو بخوای من به تو نه نمیگم  ...
24 اسفند 1391

خونه تکونی ونقش اساسی من

سلام ببخشید دیرآپ شدم .این روزا مامان حسابی سرش شلوغه ودرگیر تعویض وسایل وخرید وتغییردکور وخونه تکونیه.منم که امانشو بریدم وشدم مزیدبرعلت این پسر به ظاهرمعصوم  وآروم که عادت کرده درکنارعروسک کچلش بخوابه منم،ولی واقعیت مطلب چیزدیگه ایه که به خاطر تعداد زیاد،عکسای اون واقعیاتوتو ادامه مطلب می ذارم.                   لطفا به ادامه مطلب سربزنید  وقتی مامان شروع می کنه به مرتب کردن اتاقم من زودتر ازاون وسط اتاق حاضر می شم وحاضریمو میزنم.       مامان وبابا فرشمو ازاتاق بیرون آوردن تااونجارومرتب کنن منم سریع یک فکربه ذهنم رسید که میشه ...
20 اسفند 1391

آرتین و حس ششم

آرتین خوش خنده ،خوش خوراکم هست وازهیچ خوردنی بدش نمی یاد. جدیدا که اعلام استقلال کردم  وخودم باید قاشقو وچنگالو بگیرم وغذا بخورم.وقتی مامان میز غذا رو می چینه اگه خوابم باشم حس ششمم منو بیدارمی کنه وبدوبدو میام تو آشپزخونه وبعضی وقتا به قول مامان عین روح بالای سرشون ظاهرمی شم .وهمه ازاومدنم تعجب می کنن. عکس زیرو ببینید تا ماجراشو تعریف کنم. چند شب پیش بابا بی مناسبت کیک خریده بود وآخرشب مامان اونو آورده بود تابا هم بخورن. منم غرق خواب بودم ولی یک دفعه یک احساسی بهم گفت آرتین بلندشو، پاشو تنبل یک خبرایی ،پاشو وگرنه عقب می مونی. خلاصه بیدارشدم ودیدم به به به به.همه دورهم جم شدن وجای من فقط خالیه.تا دیدم صحبت خوردنی...
13 اسفند 1391

احوالات من در12 ماهگی

سلام به همه دوستای مهربونم که باتمام وجود عاشقشونم.ببخشید چندوقتی دیرآپ می شم.مامان وبابا درگیرخونه تکونی وتعویض وسایل ودکورخونن وانگارتو خونه بمب منفجر شده اونم ازنوع لیزری یااتمی .منم که عین  پروانه تواین وضعیت وبین وسایل می چرخم. عکسای دیدنی وتسخیرکننده دررابطه با همکاری بامامان وبابا تو خونه تکونیو تو پستای بعدی می ذارم تا بیشتر منو بشناسید که چه .... هستم.!!    وقتی پوشکم تعویض می شه دیگه حاضرنیستم پوشک بشم ویک قایموشک تو خونه براه میندازم بیا وببین. ومامان وبابام قیافشوم اینجوری می شه   هرجا مهمونی بریم اولین هدفم میز TVهستش ومجسمه وهرچیزی که روش باشه به سمت بیرون شوت می کنم.  رانندگی ...
6 اسفند 1391
1